براي پدري كه بنزين را ريخت روي دخترش و او را چسباند به بخاري تا زنده زنده بسوزد،
دير است خواندن اين يادداشت
براي پسري كه سر پدرش را با كارد كُند آشپزخانه بريد هم دير است، براي شوهري كه
همسرش را با بالش خفه كرد و....
براي خيلي از آنها كه روي تخت بيمارستان خوابيدهاند و مغزشان پوسيده دير است يا آنها
كه پرستارها دستهايشان را با دستمال به ميلههاي تخت بستهاند تا خودشان يا ديگران را
نكشند، دير است يا آنها كه ساكنان كم سن و سال قبرستان شدهاند و زير خاك خوابيدهاند.
براي خيلي دير است اين يادداشت؛ گرچه روزگاري كه دير نبود هم نوشتيم و گفتيم و آنها
نخواندند و نشنيدند، اما براي خيليها هم هنوز دير نشده است. خيليها هنوز اين راه را
شروع نكردهاند، خيليها هم در ابتداي راهند و آنقدر جلو نرفتهاند كه نتوانند برگردند.
شكارهاي شيشه را ميگويم؛ همانها كه براساس پژوهشها، دو سال پس از آغاز مصرف
شيشه، از هر 10نفرشان، هشت نفر حتما ميميرند؛ همانها كه گفته ميشود پس از شش
ماه مصرف شيشه، آسيبهاي جبرانناپذيري به مغزشان ميرسد و سبب
ساز جنون و مرگشان ميشود.
آنها نميدانند يا باور نميكنند كه مافياي مواد مخدر از سالها پيش آنها را نشان كرده
و دربارهشان مطالعه كرده است و به همين خاطر چوب حراج به شيشه زده است و آن را از
كيلويي 80 ميليون تومان در اوايل دهه 80 به كيلويي دو ميليون تومان در ماههاي اخير رسانده
است و براي تبليغات دروغ دربارهاش، مثل ريگ پول خرج ميكند.
همان تبليغاتي كه به ورزشكارها قول كاهش وزن سريع و انرژي بيحد دادهاند، به جوانهايي
كه اهل ورزش نبودهاند قول افزايش ميل جنسي و شادي كه هميشه در حسرتش بودهاند و به
زنها و دختران جوان قول مانكن شدن را.
همان تبليغاتي كه روزگاري در خلأ اطلاعرساني و اعلامخطر، به باشگاههاي ورزشي و آرايشگاهها
هم رسيد و در گوش مشتريهاي آينده شيشه دروغ گفتند كه اين ماده اعتيادآور نيست و
ميتواند جاي مخدرهاي خطرناك ديگر را بگيرد؛ همان تبليغاتي كه به مشتريهايشان
چشم بند زدند تا جان كندن مصرفكنندگان كهنه كار شيشه را نبينند.
شيشه بيداد ميكند، شكارهايش را ديوانه ميكند، رنج ميدهد و ميكشد. ما هشدار ميدهيم،
ميگوييم، مينويسيم، فرياد ميزنيم، برخي ميشنوند و خيليها هم نميشنوند، اما ميدانيد
نكته غمانگيز كجاست؟
خيلي از آنهايي كه شكارهاي بالقوه شيشه محسوب ميشوند، اصلا اهل روزنامه خواندن نيستند
و صداي ما به گوششان نميرسد و هشدارهايمان را نميبينند و بيخبر ميمانند و به همين
خاطر است كه ميگوييم حالا ديگر به جايي رسيدهايم كه بايد هشدارهاي مربوط به شيشه را
از صفحات روزنامهها و خبرگزاريها بيرون بكشيم و به اندازه خيلي از اخبار زرد كه هر روز و
هر ساعت از دهانها به گوشها و از گوشها به دهانها ميرسند، تكرارشان كنيم .
فكرش را بكنيد اگر هر كدام از شما كه اين يادداشت را ميخوانيد به يك نفر كه گمان ميكنيد
در خطر اعتياد به شيشه است خطر را گوشزد كنيد، امروز هزاران هزار هشدار رد و بدل ميشود؛
هزاران هزار هشداري كه شايد يكيشان، زندگي جواني را عوض كند .
نظرات شما عزیزان:
سارا
ساعت20:03---2 تير 1391
توبه من دل بستی وندانستی من به چه دلهره از باغچه همایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک وتو رفتی و هنوز خش خش باد و نسیم می دهد آزارم که چرا باغچه کوچک ماسیب نداشت
عاطفه
ساعت20:14---29 خرداد 1391
عید بزرگ مبعث بر شما و خانواده گرامیتان مبارک
کلبــــه تنهـــــایی!!!
ساعت21:53---28 خرداد 1391
ایمان آوردم به اینکه
مثل آواز دهل شده ام برایت...
از دور شنیدنم را خوش داری!!
می روم
تا دورترین نقطه دنیا
شاید تو صدای دلخواهت را بشنوی!
mehraban
ساعت16:45---28 خرداد 1391
ميـداني،
گـاهي سـنگــدل تـريـن آدم دُنيـا هـم که بـاشي، يـک آن
يـاد کـسي روي قـفـسه سيـنه ات
ســنگــيني ميکــنــد
آنوقــت به طــور کـاملا غريزي،
نـفــس عميـقي ميکــِشي
تـا ســَنگ کـــوب نـَکـُني..!
سلام آبجی گلم این عید سعید رو بهت تبریک میگم با بهترین آرزوها
فرانک
ساعت15:42---28 خرداد 1391
فکر نمیکنم جماعتی که به این راه کشیده شده باشن از این کارشون دست بردارن
توبه ی گرگ مرگ است...
سميه
ساعت11:08---28 خرداد 1391
صدفی به صدف مجاورش گفت:
در درونم درد بزرگی احساس میکنم ،
دردی سنگین که سخت مرا می رنجاند.
صدف دیگر با راحتی و تکبر گفت:
ستایش از آن آسمان ها و دریاهاست.
من در درونم هیچ دردی احساس نمیکنم.
ظاهر و باطنم خوب و سلامت است.
در همان لحظه خرچنگ آبی از کنارشان عبور کرد و سخنانشان را شنید.
به آن که ظاهر و باطنش خوب و سلامت بود گفت:
آری ! تو خوب و سلامت هستی اما دردی که همسایه ات در درونش احساس میکند مرواریدی است که زیبایی آن بی حد و اندازه است.
جبران خلیل جبران